درود بر بازدیدکنندگان گرامی

از اینکه اینجا رو انتخاب کردین متشکرم... اینجا برای من در حکم یه دوسته... یه دوست ک می خوام باهاش خاطراتمو در میون بذارم...دلنوشته هامو.... و همه چیزایی که همواره فقط در سکوتم حضور داشتن...

در صورت تمایل به تبادل لینک مارو با نام سکوت بی پــایــــــانــــــــ بلینکید و توی همین پست هم اطلاع بدین

امروز احتمالا باید 8 یا 9مرداد باشه... حساب روزا از دستم در رفته... مدت زمان زیادی میشد که سر نزده بودم...

اینجا هوا فوق العاده گرمه... ماه رمضونم که جای خود داره... روزام واسم خسته کننده شدن... نمیدونم چرا همش منتظر یه اتفاقم...منتظر یه تغییر... یه چیزی که منو زندگیمو از یه نواختی خارج کنه... گیر کردم تو یه دو راهی بد... گیجم و نمیدونم کدومو باید انتخاب کنم...

شک کردم... به همه چیز... به خودم... احساسم... خواسته م... تو این شبای قدر...منم دعا کنین... دعا کنین خلاص شم... ازاین برزخی که نمیدونم از کِی دورمو گرفته...رها شم...

3>

وقتی به این سوال رسیدم با خودم گفتم یه جمله... میدونی یکم کمه... برای بیان اونچه ک واقعن در درونت اتفاق افتاده... تو دلگیری... و ازت میخوان اینو در یه جمله بگی! مسخرست... اما دوس دارم متنی کوتاه رو ک تو اون لحظه به ذهنم رسید اینجا بگم... دوس داشتین شمام بگین... یهو دیدی یه پست زدیم اصن برا همین منتخب کنیم بهتریناشو... اگرچه نوع بیان هرکس متفاوته و به نوبه ی خودش زیبا

+برای تک تک چیزهایی ک بهم دادی ممنونم...

برای قلب مچاله شدم... و برای لحظات دردناک زندگی... برای اشک های شبانه ام... بغض های نشکسته ام...سکوت بی پــایـــــانـــم!

و دلتنگی هایی که دارد، دلم را تمام میکند...

از این همه لطفت ممنون...

تو را ب خدا ...ب من بگو چطور جبرانشان کنم؟

چطور پاسخ این همه لطفت را جواب گویم؟

این همه غم... فریاد های خفه شده... و حرف های ناگفته ای ک روی دلم سنگینی میکند و راه نفس کشیدنم را می بندد...

همه و همه را مدیون توام... حداقل بگو چطور می توانم دینم را ادا کنم؟

امروز 24تیر 92

کلاسای کنکور حسابی کلافم کردن... تازه تو این گرما با دهن روزه دیگه بدترم میشه!

حالا اینا همه یه طرف استاد درس شیرین ریاضی یه ور دیگه... به جرئت میگم یارو مشکل داره! موجیه!

دقیقن از شانس خوب ما که  ردیف جلو تو دهن یارو بودیم! آنچنان کنار تخته بپر بپر میکرد و فریاد میکشید که حس کردم الانه همین وسط سکته کنه و دارفانی رو وداع بگه! فقط داد میزد و تف میکرد تو صورتمون... من غلط بکنم یه دفه دیگه بشینم اون جلو سر این درس!

از لوپ لوپ پیداش کردن... جالبیش اینجاس ک یکی از دوستان پر مدعا که از دماغ فیل افتادسو یه جو عقل تو کلش نداره آخر کلاس برگشته میگه: دیدین چه خوشتیپههههه؟

و من تو اون لحظهO.o

:دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید بعلههه